سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با ذکر خدا دلها زنده می شود . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :761
بازدید دیروز :280
کل بازدید :2095616
تعداد کل یاداشته ها : 1987
103/8/26
6:3 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

خداوند در آیاتی از قرآن وقتی سخن از آفرینش می کند با اشاره به بدیع بودن خویش می فرماید: وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ و چون خواهد کارى گزارد آن را همین گوید: باش، پس مى‏باشد.(بقره، آیه 117؛ و نیز نگاه کنید: آل عمران، آیات 47 و 59؛ انعام، 73؛ نحل، 40؛ مریم، آیه 35؛ اسراء، آیه 82؛ غافر، آیه 68)

پرسش این است که خطاب به معدوم محال است و خداوند نمی تواند به چیزی که نیست بگویید: باش.

اگر گفته شود که آن چیز معدوم نیست، بلکه موجود است، خطاب به موجود برای موجود شدن، تحصیل حاصل است؛ یعنی چیزی که هست را نمی توان دوباره هستی بخشید و معنایی ندارد.

بر اساس دو مکتب فلسفی مشایی و اشراقی، دو پاسخ به آن داده شده است:

1.       مشائی ها درباره علم الهی سخنی دارند که با اشراقیون فرق دارد. آنان می گویند:  این که گفته می شود: «اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ» یعنی «علیمٌ بالمبصرات والمسموعات؛ خداوند دانا به دیدنی ها و شنیدنی ها است». پس شنوایی و دانایی خدا به علم او باز می گردد.

2.       اشراقی ها می گویند: «اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ»(حج، آیه 61) به معنای «علیمٌ بالمبصرات والمسموعات» نیست؛ زیرا دیدنی ها و شنیدنی ها به علیم بودن خداوند باز نمی گردد، بلکه بر عکس این علم خداوند است که به شنوایی و بینایی خداوند باز می گردد. پس وقتی گفته می شود: «اللَّهُ عَلِیمٌ»(بقره، آیه 95)؛ یعنی خداوند شاهد است؛ چون علم الهی حضوری است؛ پس این که خداوند می داند یعنی خداوند می بیند و شاهد است.  پس علم خداوند به بینایی و شنوایی خداوند باز می گردد نه برعکس.

پس وقتی خداوند خطاب کن فیکون می کند، در حقیقت خداوند به معدوم خارجی ولی موجود و حاضر در حضرت علمیه خطاب می کند تا در خارج باشد؛ یعنی خدای سبحان به این معدومی که در خارج معدوم است، ولی در حضرت علمیه وجود دارد، به آن معلوم خطاب می‌کند که موجودِ عینی بشود. پس مخاطب خداوند به معدوم محض نیست، بلکه به موجود در حضرت علمیه است.

به سخن دیگر، معلومات ذات اقدس الهی چون از علوم حضوری است نه حصولی خداوند به آن امر می کند و فرمان می دهد.

ممکن است گفته شود اگر معلومات خداوند به حکم معلوم خدا و معلوم حضوری بودن وجود خارجی دارند، دیگر نمی توان فرمان وجود به آن ها دارد؛ چرا اگر وجود خارجی دارند، پس به موجود خارجی چگونه می‌شود گفت: «کُن فَیَکُونُ» ؛ چرا که این فرمان چیزی جز تحصیلِ حاصل نیست که غلط و نادرست است.

در پاسخ باید گفت: این وجود خارجی که برای معلومات الهی گفته می شود، وجود خارجی در مرتبه خلق نیست بلکه در مرتبه امر یا بالاتر است؛ زیرا وجود خارجی دارای مراتب است که مرتبه ای از آن مرتبه امر و مرتبه دیگر مرتبه خلق است که در آیات قرآنی بیان شده است و از آن جایی که علم حضوری به معلومات نیز بر همین اساس دارای مراتب است، بخشی از مراحل عالی که مشهود حضوری ذات اقدس الهی است همان بخش مورد خطاب خدا قرار می گیرد و خداوند به آنها می گوید: «کُن». به این معنا که به آن معلومات حضوری و خارجی که در مراتب عالی است می گوید در مراتب پایین تر باشد.

اما این «کُن» به معنای ایجاد نیست و خداوند نمی گوید از عدم و معدوم به وجود در آی و موجود باش، بلکه به آن ها فرمان می دهد تا «تنزّل» و «تجلّی» پیدا کند. فرمان خداوند به «کُن» در حقیقت فرمان به این است که: در عالم طبیعت متجلّی باش! یعنی به آن موجود و حاضر در نشئه ی عقل دستور می‌دهد که تجلّی پیدا کند و به مرحله ی عالم طبیعت برسد.

شاهد بر این مدعا هم این بیان نورانی حضرت امیرالمومنین(سلام الله علیه) است که در نهج‌البلاغه فرمود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ؛ سپاس خدایی که برای خلق خود به خلق خود تجلی پیدا کرده است»(نهج‌البلاغه، خطبه ی 108) ؛ یعنی آفرینش الهی چیزی جز تجلّی است.

اگر هم گاه گفته می شود تنزل این تنزل به معنای تجلی است و نه تجافی؛ چنان که باران از آسمان وقتی تنزل می یابد، تجافی پیدا می کند یعنی وقتی آن جاست در پایین نیست و وقتی هم در پایین است آن جا نیست، اما در تجلی آن چه در بالا است در پایین هم هست و جوف و خالی شدنی در کار نیست. پس خلقت یعنی آن که خدای سبحان تجلّی کرده است و آنچه که در مراحل عالیه بود آنها را تنزّل داده و آنها را در صحنه ی هستی جلوه ای خود قرار داده است. پس این خلقت نظیر این نیست که کسی در طبقه ی بالاست و حالا تجافی پیدا کند و از نردبان پایین بیاید طبیعی بشود؛ چرا که موجود فراطبیعی هرگز طبیعی نمی‌شود؛ چه اینکه موجود طبیعی با حفظ طبیعیّت هرگز فراطبیعی نمی‌شود. پس این خلقت و آفرینش به نحو تجلّی است؛ همان طوری که ما مطلبی را که فهمیدیم همان مطلب را تنزّل می‌دهیم و به صورت مَقال یا مَقالت یا به صورت سخنرانی به دیگران می‌رسانیم یا به صورت مقاله در اختیار دیگران می‌دهیم و می‌گوییم این عین همان است که ما فهمیدیم. این معنایش این نیست که آنچه را که در عاقله و فاهمه ی ماست همان به عینه در روی کاغذ یا زبان آمده است و دیگر در قوه عاقله ما چیزی از آن نباشد؛ بلکه ما آنچه را که در عاقله ی ما بود به مرحله ی وهم تنزّل دادیم و  از آنجا به مرحله ی خیال و متخیّله تنزّل دادیم ، و از آنجا هم به مرحله ی حس تنزّل دادیم ، و سپس از آنجا از دستمان کمک گرفتیم و آن مطلب را نوشتیم یا از زبانمان استمداد کردیم و آن مطلب گفتیم. پس آن چه را به فهم خود فهمیدیم همچنان سرِ جایش محفوظ است. از این روست که خداوند می فرماید: «إِن مِّن شَیْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ هیچ چیزی نیست مگر آن که در خزائن الهی در نزد خداست و جز به میزان معلوم تنزل داده نمی شود»(حجر، آیه 21) پس آن چه در مخزن الهی موجود و یا مشهود حضوری است، همان چیز‌ از آن مخزن غیب به عالم طبیعت بالتجلّی نه بالتجافی تنزّل می‌کند. پس کن الهی کن ایجادی نیست بلکه کن تنزلی و تجلی است تا از مرتبه به مرتبه دیگر تنزل کند با حفظ بقا در مراتب بالا. این همان تجلیاتی است که آیات و روایات بسیار از آن سخن به میان آمده است نه آن که خداوند به معدوم فرمان خطابی کن و باش بدهد.

به سخن دیگر، «کن» الهی، برای ایجاد نیست تا به معدوم وجود عنایت کند، بلکه به همان معلومات حضوری و وجودی در حضرت علمیه فرمان می دهد تا به مرتبه پایین تر تجلی و تنزل کرده و ظهور و بروزی دیگر در مرتبه دیگر از مراتب وجود داشته باشد. پس آن چه در مرتبه امر است به مقام خلق ظهور می یابد و تنزل و تجلی پیدا می کند. این است که باید گفت آفرینش و خلقت ایجاد نیست بلکه اظهار تنزلی و تجلی از سوی خداوند است.


94/6/31::: 5:22 ع
نظر()